عزیزکم

بابزرگم

  هیچ وقت نبودنت برایم عادی نشد    هیچ وقت یادم نمی رود که بودی و چهره ات آرامش بخش    هیچ وقت یادم نمی رود که نگاهت عمق داشت برایم و صدایت ....   دستان استخوانی و لاغرت   کت و شلوار آبی نفتی ات   قرآن جلد مشکی و عینک دور مشکی ات   لبخند آخری که بهترین تابلوی ذهنم شد    چهاردهمین سالگرد نبودنت شد   همیشه محتاج دیدنت هستم ، تا هر وقت که زنده باشم    بابزرگم  ........   ...
1 بهمن 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عزیزکم می باشد